معنی آبلرزه سهمگین
حل جدول
تسونامی
سونامی
آبلرزه
سردار رومی که در نبرد سهمگین حران به دست ایرانیان کشته شد
کراسوس
لغت نامه دهخدا
سهمگین. [س َ] (ص مرکب) خوفناک. ترسناک. ترس آور:
یکی سهمگین کار دارم بزرگ
کز آن خیره گردد دو چشم سترک.
فردوسی.
ز زابلستان رستم آید بجنگ
زیانی بود سهمگین زین درنگ.
فردوسی.
تیر بر پیل آزماید تیغ بر شیر ژیان
اینت مردانه سواری اینت مردی سهمگین.
فرخی.
همه جا یکی سهمگین چاه بود
که ژرفیش صد شاه رش راه بود.
اسدی.
ره درازت پیش است و سهمگین که در او
طعام و آب نشاید مگر ز علم و عمل.
ناصرخسرو.
نبودی در این سهمگین مرغزار
مگر عمرو و عنتر شکار علی.
ناصرخسرو.
گر جویی از ولایت انصاف دوست جوی
ورگیری از محبت و اخلاص یار گیر
یاران ز مار گرزه بسی سهمگین ترند
فرمان من بکن بدل یار مارگیر.
؟ (از مقامات حمیدی).
سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی
کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی.
سعدی.
ترا سهمگین مردپنداشتند
به گرمابه در زشت بنگاشتند.
سعدی.
فرهنگ عمید
فارسی به عربی
فظیع، قبیح، هائل
فرهنگ فارسی هوشیار
خوفناک، ترسناک، ترس آور
فرهنگ معین
(سَ) [په.] (ص مر.) = سهمگن: خوفناک، ترس آور.
مترادف و متضاد زبان فارسی
ترسناک، خوفناک، دلهرهاور، دلهرهزا، مخوف، مهیب، وحشتانگیز، مهیل، وهمناک، هراسانگیز، هراسناک، هولناک
اطلاعات عمومی
بانک شعر
مفهوم و معنی شعر خورشید را بر نیزه؟ آری اینچنین است خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است به همراه تفسیر کامل
آری خورشید بر بالای نیزه به این گونه است، دیدن خورشید ( سر امام حسین ) بر بالای نیزه شگفت و عجیب است
معادل ابجد
430